فیلم داستان یک سرباز سابق نیروی دریایی است که بعد از جنگ جهانی دوم به خانه باز می گردد و شاهد اتفاقات وحشتناک بسیاری می شود. او مردد و نامطمئن از آینده خودش ، در تلاش برای معنی بخشیدن به زندگی؛ یک اعتقاد باوری/ دینی را به وجود می آورد. او تبدیل به شخصی به نام "استاد" می شود . در حالی که سازمان او رشد می کند و هر روز به طرفداران پرشور آن اضافه می شود؛ شخص دست راست او شروع به زیر سوال بردن نظام اعتقادی و شخص استاد می کند...
در فیلم The Immigrant اوایل دهه 20 میلادی اوا و خواهرش ماگدا برای شروع یک زندگی رویایی به آمریکا سفر می کنند. در جزیره الیس بعد از معاینه دکترها متوجه می شوند که ماگدا مریض است و آنها از هم دیگر جدا می شوند. اوا وارد خیابانهای منهتن می شود و ماگدا در قرنطینه باقی می ماند. در این گیرو دار مردی به نام برونو با اوا آشنا می شود. مردی جذاب اما زیرک و اوا را به فاحشگی می کشاند. بعد از مدتی اوا پسر عموی برونو را می بیند و امیدی برایش ایجاد می شود که شاید تواند از دست برونو فرار کند…
اواخر دهه ی 1980. «بابی» (فینیکس) و «جوزف» (والبرگ) دو برادر هستند که راهشان از هم جدا شده است. «جو» در ادامه ی راه پدرش، «برت» (دووال) وارد پلیس نیویورک شده است ولی «بابی» اداره ی یک کلوب شبانه در بروکلین را به عهده دارد. مالک کلوب او یک قاچاقچی مواد مخدر (موشونوف) است که با مافیای روسی ارتباطاتی دارد. «جو» و گروه ضربت شبی به کلوب حمله می کنند و خیلی زود «جو» کشته می شود...
جانی کش در سال 1932 در آرکانزاس آمریکا بدنیا آمده و در یک خانواده کارگری بزرگ می شود. او علاقه بسیار زیادی به موسیقی کانتری پیدا می کند و اولین ترانه های خود را بهنگام خدمت در نیروی دریائی در آلمان می نویسد. پس از بازگشت به امریکا، با دختری به اسم ویوین ازدواج می کند و در یک شغل معمولی مشغول می شود. اما رویای او خواننده شدن است و نهایتاً با یک تهیه کننده نامدار به اسم سام آشنا شده و سفری را برای اجرای چند کنسرت آغاز می کند. جانی با هر ترانه ای که می خواند مشهورتر می شود اما مشکل اینجاست که او به مواد مخدر و مشروبات اعتیاد پیدا کرده است. یکی از همراهان او به دختری اسم جون کارتر است سعی می کند تا او را از شر اعتیادش نجات دهد و همین موضوع باعث شکل گرفتن روابط عاشقانه ای بین آندو می شود...
برایتن بیچ نیویورک. «لنرد» (فینیکس) جوانی دل شکسته از رابطه ای ناموفق به نزد ناپدری مهربانش، «روبین» (ماشونوف) و همسر او، «روت» (روسلینی) بازگشته است. پدر و مادر که نگران افسردگی و تنهایی پسر هستند می کوشند تا دختر یکی از دوستان خانوادگی، «ساندرا» (شا) را با او آشنا کنند. البته «ساندرا» خیلی زود به «لنرد» علاقه مند می شود. در حالی که نظر خود «لنرد» را دختری در همسایگی به نام «میشل» (پالترو) جلب کرده است.
داستان این فیلم درباره خانواده ای کشاورز است که دوایری مرموز را در کشتزارهای شان می یابند. «گراهام گس» (مل گیبسون) پدر این خانواده کشیشی است که پس از کشته شدن همسرش در حادثه رانندگی، لباس کشیش را از تن در می آورد و دچار درگیری درونی و معنوی می شود. شش ماه پس از مرگ همسرش، او رشته دوایری عظیم را در مزرعه خود کشف می کند. او و خانواده اش معتقدند که پدیده های ماورالطبیعه مسئول این اتفاقات هستند. بزودی دوایر مشابهی در سرتاسر جهان یافت می شود. چه کس یا کسانی این دوایر را پدید آورده اند؟ آیا این دوایر مفهوم عمیقی را در بردارند یا فقط یک شوخی صرف هستند...
*
نسخه دوبله پارسی "نشانه ها" (موسسههای داخلی) | سینک اختصاصی
"جک ماریسن" آتش نشان جوانی است که در واحد آتش نشانی «نردبان 49» اداره اش به رهبری کاپیتان "مایک کندی" مشغول به کار است. او در هنگام فرونشاندن آتشی سهمگین، در عمارتی که در آتش می سوزد، گیر می افتد و گذشته اش را مرور می کند...
*
نسخه دوبله پارسی "نردبان 49" (موسسه قرن 21 - چنگیز جلیلوند، منوچهر والی زاده و...) | سینک اختصاصی
داستان در سال 1950 و درباره زندگی دو پسر است که به سه دختر یکی از نجیب زادگان محلی به نام "لیلوید ابوت" علاقه دارند."جسی" و "داگ" تنها در سه چیز مشترک هستند،خانواده خود،میز تنیس و تعقیب دختران "ابوت"...