در یک شب پاییزی سال 2003، یکی از نوابغ کامپیوتر دانشگاه هاروارد بنام مارک زاکربرگ، پشت کامپیوترش می نشیند و شروع می کند به کار کردن روی یک ایدهی جدید. طرحی که از اتاق خوابگاهش آغاز شده، بزودی تبدیل به یک شبکه اجتماعی جهانی، و یک انقلاب در ارتباطات می شود. بعد از گذشت شش سال، مارک زاکربرگ با 500 میلیون دوست، جوانترین میلیاردر جهان است.
در پلسیلوانیا یک توافقنامه بین مردم دهکدهای کوچک و موجوداتی که در بیشههای اطراف ساکنند، وجود دارد: مردم دهکده وارد بیشه نمی شوند، و موجودات بیشه هم به دهکده پا نمی گذارند. این توافقنامه برای سالها پابرجا مانده است، تا اینکه...
یک دانشجوی خجالتی سعی دارد به خانوادهاش در اوهایو برسد، یک مرد خشن عشق اسلحه بدنبال آخرین توئینکی می گردد، و دو خواهر در تلاشند تا به یک شهر بازی برسند. همه آنها در حالی مسیرشان را می پیمایند که کل امریکا از زامبیها پر شده است.
داستان اصلی فیلم درباره ی کارمند صبوری به نام “سیمون جیمز” (جس ایزنبرگ) که تحت تسلط همه از جمله عشقش “هانا” (میا واسیکوسکا) است؛ زندگی ناچیز “سیمون” در حال نابودی است زمانی که “جیمز سیمون” (جس ایزنبرگ) را ملاقات می کند، مردی که دقیقا از لحاظ ظاهری شبیه اوست ولی شخصیتش کاملا خلاف اوست.
آبی و جواهر به همراه سه فرزند خود در شهر ریودوژانیرو زندگی می کنند . زمانی فرا میرسد که جواهر تصمیم میگیرد به بچه هایشان پرواز کردن و زندگی به مانند دیگر پرندگان را یاد دهد. او به این نتیجه میرسد که باید بچه ها را به جنگلهای آمازون برای آموزش ببرد. آبی در تلاش است تا خانواده را با وضعیت جدید و همسایگان جدید در جنگل آمازون آشنا کند. او با مشکل بزرگتری دست و پنجه نرم می کند. جنگل وحشی و هزاران موجود خطرناکی که ممکن است برای خانواده او مشکل ایجاد کند.
یک مامور اف بی آی و یک کاراگاه پلیس بین الملل رد یک تیم شعبده باز را می گیرند. تیمی که در یکی از اجراهایشان به یک بانک دستبرد می زنند و پول این سرقت را بین تماشاچیان پخش می کنند و...
بروکلین، دهه ی 1980. «والت» شانزده ساله (آیزنبرگ) و «فرانک» دوازده ساله (کلاین) باخبر می شوند که پدر و مادر روشنفکرشان، «برنارد» (دانیلز) و «جون» (لینی) خیال جدا شدن از یک دیگر را دارند. حالا «والت» و «فرانک» باید موضع خود را در قبال این تغییر در زندگی خانوادگی روشن کنند...